جدول جو
جدول جو

معنی تلخ گویی - جستجوی لغت در جدول جو

تلخ گویی
(تَ)
بدگویی و بدسخنی. تلخ گفتاری. عمل تلخ گو:
چون بحر کنم گناه شویی
امانه ز روی تلخ گویی.
نظامی (لیلی و مجنون ص 42).
رجوع به تلخ گو وتلخ گفتاری و ذیل تلخ رویی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تک گویی
تصویر تک گویی
مونولوگ (Monologue) یا تک گویی در سینما و تئاتر به صحبت طولانی و یک طرفهٔ یک شخصیت در مقام یک کاراکتر اصلی داستان اشاره دارد. این صحبت معمولاً بدون وجود تعامل دیگر شخصیت ها صورت می گیرد و هدف آن نمایش دادن افکار، احساسات، یا تجربیات عمیق شخصیت است.
در سینما، مونولوگ معمولاً در قالب یک تکه طولانی از متن است که توسط یک شخصیت اصلی یا نقش اول اجرا می شود. این مونولوگ می تواند به صورت صریح (شخصیت به طور مستقیم با تماشاگر صحبت می کند) یا به صورت غیر صریح (تفکرها یا خاطراتی که بدون حضور فیزیکی شخصیت در صحنه نمایش داده می شوند) باشد.
مونولوگ ها معمولاً برای نمایش دادن افکار عمیق شخصیت، انتقال اطلاعات به تماشاگر در مورد زمینه داستان، یا برجسته کردن تحولات روانی و شخصیتی شخصیت استفاده می شوند. آنها ممکن است به عنوان ابزاری برای توسعه داستان، شناخت بیشتر شخصیت ها، و یا ایجاد تأملات عمیق تر در مخاطبان عمل کنند.
در مورد سینما، مونولوگ ها ممکن است در قالب یک صحنه طولانی باشند که به تنهایی در اوج نقطه عطف داستان قرار دارد و تأثیر بزرگی بر فهم تماشاگران داشته باشد.
گفتگو با خود که نقطه ی مقابل دیالوگ یعنی گفتگو با یکدیگر است. استفاده از این تمهید آسان و در عین حال مستلزم تجربه و مهارت است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
(تَ)
بدخویی. تنگ خویی. درشت کردن روی. تلخ ساختن جبین و رخسار:
چو دریا در دهد بی تلخ رویی
گهر بخشد چو کان بی تنگ خویی.
نظامی.
چون بحر کنم کناره شویی
اما نه ز روی تلخ رویی.
نظامی.
با وحش بهم سرودگویی
بهتر که به خانه تلخ رویی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(تَ گُ)
ناگواری. نامطبوعی:
از تلخ گواری نواله م
در نای گلو شکست ناله میلادی
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ)
غلط گفتن. نادرست گفتن. رجوع به غلط شود
لغت نامه دهخدا
(مَ تَ لَ)
عمل متلک گو. لغز خواندن. بد زبانی. استهزا کردن
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
آنکه به درشتی سخن می گوید و بدآواز که دارای آهنگ خوشی نباشد. (ناظم الاطباء). تند و تیز و طعنه زن. (ناظم الاطباء) :
بخیلی که باشد خوش و تازه روی
بسی به زبخشندۀ تلخ گوی.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلط گویی
تصویر غلط گویی
غلط گفتن خطا گویی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل متلک گفتن: اینها صحبتهایی بود که آن روز بعد از نهار بمیان آمد و تا چند دقیقه اسباب خنده و متلک گویی جمع گردید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ول گویی
تصویر ول گویی
عمل ول گو
فرهنگ لغت هوشیار
آلو ترش، اگو
فرهنگ گویش مازندرانی